یکی از روزهای خدا وقتش مهم نیست:

به تچلی قطره ای محتاجیم تا رشد کنیم 0اما در کویراین غریب کجا نشانی از او نمی توان یافت ای کاش آدرس خود را به باد دهد تا بدوم به دنبال او و نشانی ات را از او بگیرم

آنقدر می دوم تا پیدایت کنم 0 من به این خاک غمزده میبالم که همیشه تو را می بیند

اما من چه به کدام کوی تو را بیبم 0 ولی تو که گل نیستی کهشاید در گلخانه ی دلم پیدایت کنم یا آبی نیستی که در چشمه سار ها به دنبالت بگردم 0تو خیلی کمیاب تر از این ها هستی

تو خدای اینها هستی تو اینها را آفریدی که من تنها نباشم 0

یه روز دیگه از همان روز ها

امروز فهمیدم اگه دلم برات تنگ بشه یعنی دوستم داری 0وفهمیدم هر چیزی که تو آفریدی

نشانی از تو است 0 آندره بیان شده (ناتانائیل آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا

بیابی 0 هر مخلوقی نشانی از خداست وهیچ مخلوقی او را هویدا نمی کند ... ما همگی اعتقاد داریم که که خدا راباید  کشف کرد0 دریغا که نمی دانیم هم چنان که در انتضار او به سر

می بریم به کدام در گاه نیاز آوریم سرانجام این طور نیز می گوییم که او در همه جا است

هر جا ونایافتنی است0)

اما آندره اشاره نکرده که چه طور با تو حرف بزنم آم خودت گفتی که نماز یهترین راه

حرف زدن با من است و من یاد گرفتم که چگونه با تو حرف بزنم0